×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

jojeh ordake zesht

× حرفهایی از سر دلتنگی
×

آدرس وبلاگ من

1024.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/1024h

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

مرا بخوان

فقط اگر مرا می خواندی!!!!

لطفا تمام مرا رج بزن

 باعشق

گفتم : بگذار فقط چند سطر بنویسمت.

گفتی : نمی توانی! چون من چند جلد هستم!

تسلیم نشدم .دست بر نداشتم ،خوب می دانستم و می دانم که از همنشینی واژه ها سطر خلق میشود،از جمع سطرها پاراگراف ...صفحه ...فصل ... یک جلد... چند جلدو...چندین جلد!

و من شروع کردم به نوشتنت سطر به سطر ! تواما هیچ سطری را نخواندی !..      در روزهای زندگی چند بعدی ات حل شدی ! باران بارید نخواندی! برف آمد نخواندی! نخواندی.. به ذهنت هم خطور نکرد که آدم ها از سطر به           سطر نویسی های آغشته به بی توجهی مخاطب خسته می شوند ،فرسوده میشوند ،میشکنند،سکوت میکنند،و...در سکوت می روند!

آنقدر به زندگی منهای من ادامه دادی که سطرها شدند پاراگراف ... صفحه ...فصل ...یک جلد...چند جلد و... چندین جلد!و من تمام جلد ها را با وسواسی خاص به دست باران سپردم و سکوتم را عمیق به تن کردم و رفتم به سمت خودم !...به سمت تنهائی خوشایند خودم!...

 

بگذار طعم آفتاب بگیرد روزگارم ....شعرهایم ....سطرهایم...

لطفا تمام وجودم را مرور کن !

تا

احساسی جا نیفتد!

تا واژه ای نادیده گرفته نشود در من!

که

...

من خود خود تابستان بودم در این برف ریز زود رس!

اگر..

هیچ پروازی مرا به تو نمی رساند

 وقتی تو در گم کردن خود باشی

 

تقصیر فاصله ها نیست

اکنون برف ریز ،خودم را در سکوت پیچیده ام و خیابان های ذهنم را قدم میزنم ! کوچه های ذهنم را زمزمه می کنم :

من خود تابستان بودم در این برف ریز زود رس ! اگر ... فقط تو مرا می خواندی....

تعجب نکن که تورا این قدر دوست دارم حتی بیشتر از خودم !

آخه لایق بهترینی

 دیر آمدی! نبودم که به تو بگویم توانستم تمام تو را بنویسم!

دیر آمدی ! و باران اجازه نداد نوشته های چند جلدی ام را بخوانی!

دیر آمدی و نشد که به تو بگویم که حق با من بود و فاصله ها نابود کننده هستند! همانطور نزدیک بودنمان! فاصله های سنی ، مکانی ، فرهنگی ، فکریو...

دیر آمدی ومرور نکردی ارقام واعدادی را که سعی در نادیده گرفتنشان داشتی! اما ذهنت نمی توانست بدون آنها زندگی کند!

دیر آمدی ....دیر آمدی

من توانستم! تو...دیر آمدی ونتوانستی!

من توانستم بنویسمت ،چندین جلد بنویسمت !تو.... دیر آمدی وتنوانستی بخوانی انبوه نوشته هایم را !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فقط اگر تو مرا میخواندی ،تابستان نفس میکشید درمن...

یکشنبه 28 بهمن 1391 - 10:57:15 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

10230 بازدید

13 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

14 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements